« نور ، فرهنگ ، مجسمه ؛ دستور توقف یک زیبایی شهری »
در روزگاری که شهرها با سرعت به سمت یکنواختی فرهنگی پیش میروند، اقدام سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری رشت به ریاست علی حسنی، در نوروز امسال گامی هوشمندانه برای احیای فرهنگ گیلانی و سبک زندگی سنتی مردم این دیار بود
«نور، فرهنگ، مجسمه؛ دستور توقف یک زیبایی شهری»
#اختصاصی #بومرنگ_نیوز
در روزگاری که شهرها با سرعت به سمت یکنواختی فرهنگی پیش میروند، اقدام سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری رشت به ریاست علی حسنی، در نوروز امسال گامی هوشمندانه برای احیای فرهنگ گیلانی و سبک زندگی سنتی مردم این دیار بود. جانمایی هنرمندانه تندیسها و مجسمههایی با موضوعات بومی، در کنار نورپردازیهای هدفمند، نه تنها به زیبایی بصری شهر افزود بلکه باعث جلب توجه گردشگران و زنده نگه داشتن خاطره نسلهای گذشته شد.
این اقدام مورد استقبال گسترده شهروندان رشتی و گردشگران نوروزی قرار گرفت؛ چرا که پیوندی ملموس میان هویت فرهنگی و فضای شهری ایجاد کرده بود.
با این حال، در اقدامی بحثبرانگیز، ولی جهانی، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان، با صدور نامهای رسمی و ضربالاجل ۴۸ ساعته، خواستار برچیده شدن تمامی این مجسمهها شد، با این ادعا که آنها بخشی از میراث فرهنگی هستند.
فارغ از درستی یا نادرستی ادعای میراث بودن این آثار، نحوه برخورد و زمانبندی این دستور، پرسشهایی جدی در زمینه تعامل میان نهادهای فرهنگی و شهری ایجاد کرده است. آیا بهتر نبود پیش از اقدام به نصب یا صدور دستور جمعآوری، گفتوگویی سازنده و کارشناسانه میان دو مجموعه صورت میگرفت؟
اگر هدف، حفظ میراث است، مگر رساندن آن به دل خیابانها و زندگی روزمره مردم، بهترین راه حفظ و تداوم آن نیست؟
در زمانی که مردم بیش از هر زمان دیگر نیازمند اتصال به هویت فرهنگی خود هستند، خاموش کردن این جلوههای هنری در شهر، نهتنها کمکی به میراث نمیکند، بلکه آن را از چشم مردم پنهان و به فراموشی میسپارد.
در روزگاری که شهرها با شتاب به یکنواختیِ فرهنگی میروند، اقدام سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهریِ شهرداری رشت به ریاست علی حسنی در نوروز امسال، گامی هوشمندانه برای احیای فرهنگ گیلانی و سبک زندگیِ سنتیِ مردم این دیار بود. جانماییِ هنرمندانهٔ تندیسها و مجسمههایی با موضوعات بومی — در کنار نورپردازیهای هدفمند — نهتنها به زیبایی بصریِ شهر افزود، بلکه باعث جلب توجه گردشگران و نیز زنده نگهداشتن خاطرهٔ نسلهای گذشته شد.
این اقدام، مورد استقبال گستردهٔ شهروندان رشتی و گردشگران نوروزی قرار گرفت؛ زیرا پیوندی ملموس میان هویت فرهنگی و فضای شهری ایجاد کرده بود.
با این حال، در اقدامی بحثبرانگیز، ولی جهانی، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان، با صدور نامهای رسمی و ضربالاجلِ ۴۸ساعته، خواستار برچیدهشدنِ تمامیِ این مجسمهها شد و آنها را بخشی از میراث فرهنگی قلمداد کرد.
فارغ از درستی یا نادرستیِ این ادعا، نحوهٔ برخورد و زمانبندیِ این دستور، پرسشهایی جدی دربارهٔ تعامل میان نهادهای فرهنگی و شهری ایجاد میکند. آیا بهتر نبود پیش از نصب یا صدور دستور جمعآوری، گفتوگویی سازنده و کارشناسانه میان دو مجموعه صورت میگرفت؟
اگر هدف، حفظ میراث است، مگر رساندن آن به دل خیابانها و زندگی روزمرهٔ مردم، بهترین راهِ تداوم آن نیست؟
در زمانی که مردم بیش از هر زمانِ دیگر نیازمند اتصال به هویت فرهنگیِ خویش هستند، خاموشکردنِ این جلوههای هنری در شهر نهتنها کمکی به میراث نمیکند، بلکه آن را از چشم مردم پنهان و به فراموشی میسپارد.