نشست علمی | کالبدشکافی موانع تولید در ایران

نشست «کالبدشکافی موانع تولید در ایران» با طرح این پرسش کلیدی آغاز شد که چرا با وجود تاکید ۱۰ ساله رهبر انقلاب بر مقوله تولید، این شعار به پیشرفت ملموسی نرسیده و نقطه قفل‌شدگی کجا است؟

به گزارش بومرنگ نیوز به نقل از مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم ـ در نشستی با عنوان «واکاوی شعار سال و ادبیات تولید از منظر رهبر انقلاب» دو کارشناس اقتصادی، آقایان دکتر وحید شقاقی شهری  اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و دکتر حمیدرضا فرتوک‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه مالک اشتر، به آسیب‌شناسی دلایل زمین ماندن شعار تولید در ایران پرداختند. این نشست با طرح این پرسش کلیدی آغاز شد که چرا با وجود تاکید 10 ساله رهبر انقلاب بر مقوله تولید، این شعار به پیشرفت ملموسی نرسیده و نقطه قفل‌شدگی کجاست؟

وحید شقاقی شهری، ریشه مشکل را در «عقلانی نشدن نهادها» پیش از دستیابی به درآمدهای نفتی دانست. به گفته او، درآمدهای نفتی مانع از طی شدن مسیر تکاملی و شکل‌گیری نهادهای کارآمد و عقلانی در ایران شد و به همین دلیل، امروز نظام‌های اقتصادی کشور از جمله نظام مالیاتی، بانکی، تجاری و حتی آموزشی، به جای پشتیبانی از تولید، در عمل کارایی لازم را ندارند.

در مقابل،حمیدرضا فرتوک‌زادهتحلیلی متفاوت با تمرکز بر دو عامل «اضطراب ژئوپولیتیک» و «ساختار حکمرانی» ارائه داد. او ضمن اشاره به موقعیت تاریخی ایران که همواره تحت تنش‌های برون‌زا بوده، گره کور اصلی را در ساختار معیوب رابطه «پارلمان و دولت» در جمهوری اسلامی دانست. از نظر او، این ساختار به جای نظارت کلی پارلمان بر دولت، به رابطه فردی «نماینده و وزیر» تقلیل یافته است. این رابطه میکرو دینامیکی باعث می‌شود که منافع محلی و بخشی بر استراتژی‌های کلان ملی غلبه کرده و در عمل، امکان شکل‌گیری یک «دولت» منسجم و متولی امر توسعه از بین برود و در نتیجه، هر طرح کلانی برای تولید ناکام بماند.

  • پنج چالش اصلی تولید از دیدگاه دکتر وحید شقاقی شهری که در این نشست مطرح شد، عبارتند از:

1.تقدم توسعه نهادی بر منابع طبیعی: ریشه اصلی ناکارآمدی اقتصاد ایران، دستیابی به درآمدهای نفتیپیش ازشکل‌گیری و تکامل «نهادهای عقلانی» است. نفت به خودی خود بد نیست، اما چون نهادهای ما مسیر عقلانی شدن را طی نکرده بودند، این منبع طبیعی مانع توسعه آن‌ها شد و برخلاف کشورهایی چون نروژ، نتوانستیم از آن به درستی استفاده کنیم.

2. ناکارآمدی فراگیر نظام‌های اقتصادی: تقریباً تمامی نهادهای کلیدی در اقتصاد ایران، از جمله نظام بودجه‌ریزی، مالیاتی، بانکی، تجاری، تعرفه‌ای و حتی آموزشی، غیرعقلانی، ناکارآمد و فاقد شفافیت و پاسخگویی هستند. این نظام‌ها به جای آنکه پشتیبان تولید باشند، به یکی از موانع اصلی محیط کسب‌وکار تبدیل شده‌اند.

3. زمین ماندن شعار تولید به دلیل فقدان زیرساخت نهادی: تحقق شعار «تولید» مستلزم وجود نهادهای کارآمد است. تا زمانی که اصلاحات بنیادین ساختاری و نهادی در کشور صورت نگیرد و نظام‌های اقتصادی در خدمت تولید قرار نگیرند، صرفاً تأکید بر شعار سال، به پیشرفت ملموسی منجر نخواهد شد.

4. اشتباه گرفتن مشکل اصلی با نفت (نفرین منابع): مشکل اصلی اقتصاد ایران، خودِ نفت نیست، بلکه «فقدان نهادهای عقلانی» برای مدیریت آن است. سال‌ها مقاله در مورد «نفرین منابع» نوشته‌ایم در حالی که مساله، ضعف ساختاری و نهادی ما در مواجهه با این منبع بوده است.

5. تضعیف ظرفیت خردورزی در کشور: علاوه بر ناکارآمدی نهادهای موجود، ظرفیت اندیشه‌ورزی و ساخت نهادهای جدید نیز در کشور تضعیف شده است. این امر باعث شده که حتی کیفیت قوانین جدید نسبت به قوانین قدیمی پایین‌تر بیاید و امید به اصلاحات ساختاری و طراحی نهادهای کارآمد کمرنگ شود

 

  • پنج چالش اصلی تولید از دیدگاه دکتر فرتوک‌زاده شهری که در این نشست مطرح شد، عبارتند از:

1. اضطراب ژئوپولیتیک و کدگذاری برون‌زا: چالش اصلی ایران، ریشه‌ای تاریخی و جغرافیایی دارد. ایران همواره در موقعیت «اضطراب ژئوپولیتیک» بین قدرت‌های بزرگ قرار داشته و به جای آنکه مستعمره شود (که مستلزم آبادانی برای استثمار بود)، به یک «سرزمین سوخته» تبدیل شد تا ضعیف و قابل کنترل باقی بماند. این کدگذاری برون‌زا، مانع توسعه طبیعی کشور شده است.

2. نابودی «دولت» به دلیل ساختار معیوب رابطه پارلمان-وزیر: قفل بنیادین توسعه در ایران، ساختار فعلی حکمرانی است که در آن، نظارت کلی «پارلمان بر دولت» به رابطه فردی و محلی «نماینده و وزیر» تقلیل یافته است. این «میکرو دینامیک» باعث می‌شود منافع محلی بر استراتژی کلان ملی غلبه کند و در عمل، امکان شکل‌گیری یک «دولت» منسجم به عنوان متولی امر توسعه از بین برود.

3. فقدان نهاد «دولت» و تفوق امر محلی بر امر ملی: به دلیل ساختار مذکور، ایران در وضعیت «پیشادولت» قرار دارد. ما وزارتخانه و نماینده داریم، اما نهادی یکپارچه به نام «دولت» که بتواند امر کلی و توسعه ملی را راهبری کند، عملاً وجود ندارد. در نتیجه، طرح‌های کلان ملی مانند توسعه صنعتی، در برابر مطالبات محلی و بخشی (مانند ساخت کارخانه‌های کوچک و غیراقتصادی در حوزه‌های انتخابیه) متلاشی می‌شوند.

4.تمایز ایران از مدل‌های مهندسی‌شده (کشورهای حاشیه خلیج فارس): بر خلاف کشورهایی مانند امارات یا سنگاپور که «مهندسی اجتماعی» شدند، ایران به دلیل عمق تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی، تن به این مهندسی نداد. در نتیجه، استراتژی قدرت‌های خارجی در قبال ایران، «تضعیف سیستماتیک و تکه‌تکه کردن» به جای «آبادانی و کنترل» بوده است.

5. ضرورت اصلاح ساختاری برای احیای دولت: راهکار خروج از بن‌بست، یک اصلاح ساختاری بزرگ در منطق حکومت‌داری است: قدرت پارلمان باید از امر محلی (نظارت نماینده بر وزیر) به امر کلی (نظارت کل پارلمان بر کل کابینه) معطوف شود. تا زمانی که این "گره کور" باز نشود، هرگونه تلاشی برای تولید و توسعه، صرف‌نظر از اینکه چه دولتی بر سر کار باشد، ناکام خواهد ماند.